فولکس واگن تا پیش از جنگ جهانی دوم توانست تنها تعداد معدودی خودرو تولید کند. در زمان جنگ نیز طرح ها با هدف ساخت تجهیزات نظامی تغییر یافتند و وسایل نقلیه ای مانند خودروی آبی خاکی شوبیم واگن تولید شدند. سال 1945 کارخانه ی فولکس واگن به دست آمریکایی ها و سپس انگلیس ها افتاد. آن زمان هیچ یک از خودروسازان برای یک ماشین عجیب آلمانی با شاسی صفحه ای ساده، موتور هوا- خنک عقب و سیستم تعلیقی با میله های پیچشی، آینده ای متصور نبودند. اما یکی از افسران ارتش انگلیس، سرگرد ایوان هِرست کارخانه ی جنگ زده ی فولکس واگن را بازسازی کرد و بالاخره تولید از سر گرفته شد. نیروهای نظامی انگلستان در آلمان،  سفارش 20 هزار دستگاه خودرو را دادند و چیزی نگذشت که تولید کارخانه به 1000 دستگاه در ماه رسید. با افزایش نیروی کار آماده به خدمت و تامین سریع ترین مواد اولیه، توان تولیدی نیز بالا رفت و در 1947 صادرات خودرو آغاز شد. سال 1950 خط تولید مدل دوم ون تیپ2 راه اندازی و تا 1955 بیش از یک میلیون دستگاه سواری و ون فولکس واگن تولید شد.
سادگی، قیمت پایین و قابل اطمینان بودن فولکس واگن از مهم ترین جاذبه های آن به شمار می رفت. فولکس واگن بهترین خودرویی بود که در آن شرایط زمانیف درست هنگامی که اروپای پس از جنگ برای بازسازی خود می کوشید، به بازار عرضه شد. فروش آن در آمریکا حتی موفق تر بود و کم کم به نمادی از تفکرات ضد نهادی و ضد مُد تبدیل شد و با همین تصویر به فروش رفت. آژانس دویل دِین برنباخ، مجموعه تبلیغات کلاسیکی برای فولکس واگن به راه انداخت و با تغییر نگرش آمریکایی ها، آنچه را که آن ها نقاط ضعف فولکس واگن می دانستند مانند اندازه کوچک، موتور چهار سیلندر و باز طراحی نشدن به طور سالانه  در نظرشان به امتیازاتی برای فروش بهتر تبدیل کرد. اما موفقیت بیتل نامی که به آن مشهور شده بود موجب افول شدید شرکت شد. چنانکه در دهه 1960 فولکس واگن تنها بر تولید بیتل و مدل های جانبی آن اتکا کرد و از پیشرفت های جدید فناوری غافل ماند و بهبود شرایط زندگی مشتریانش در شکوفایی اقتصاد آلمان پس از جنگ را نادیده گرفت. تولید بیتل هاچ بک در 1978 در آلمان توقف یافت و مدل کروکی آن تنها تا 1980 عرضه شد. ساخت بیتل به برزیل و سپس مکزیک منتقل شد، جایی که فروش آن همچنان با قدرت ادامه داشت.
جایگزین های بیتل بالاخره در اواسط دهه 1970 معرفی شدند: گُلف و پولو، هاچ بک هایی مدرن با چرخ های محرک جلو، که البته تنها خودروهای جلو رانش فولکس واگن نبودند و هاچ بک های دیگری مانند کی70 و پاسات نیز تولید می شد؛ اما این دو مدل اولین جایگزین های مستقیم بیتل به شمار می رفتند. گلف نیز همچون بیتل در زمان مناسبی به بازار رسید، وقتی که خریداران آمریکایی و اروپایی در پی بحران نفتی اوایل دهه 70 به دنبال خودروهای کوچک بودند، گلف خیلی زود به مهم ترین محصول این برند تبدیل شد و با موفقیت غیر منتظره ی مدل جی تی ای آن وجه ی بهتری نیز پیدا کرد. جی تی آی انژکتوری محصول 1975 در حقیقت پروزه ای بود که مهندسین فولکس واگن خارج از ساعت موظف خود روی ان کار می کردند و انتظار فروشی در چندهزار دستگاه  را برای آن داشتند. اما جی تی آی سرعت و فرمان پذیری خوبی داشت و خودرویی کاربردی با ظاهری مدرن بود و همین، آن را بسیار وسوسه انگیز می نمود. مدل های جی تی آی، مهم ترین خودروهای سری گلف در دهه های بعدی بودند. فولکس واگن در دهه هشتادو نود، افق های کاری خود را وسعت بخشید و یکی از اولین خودروسازان اروپایی بود که وارد همکاری مشترک با چین شد و او پس از سقوط دیوار برلین در 1989 کارخانه های جدید و ارزانی در شرق اروپا افتتاح کرد. خودروهای فولکس واگن یعنی پولو، گلف و پاسات در نسل های بعدی خود از لحاظ فنی بسیار پیشرفت کردند و با نوآوری هایی مانند تولید موتورهای پنج یا شش سیلندر وی با زاویه ای تند در دهه 1990 و سیستم انتقال دو کلاچ در اس جی در 2003، شهرت این برند برای محصولات خوش ساخت و مطمئنش بار دیگر فراگیر شد.
همزمان، دامنه ی محصولات این شرکت گسترش یافت و فولکس واگن وارد بازارهای جدیدی شد. خودروی کوچک لوپو که در 1998 به بازار آمد، مدل مخصوصی به نام پولو 3ال داشت که به موتور توربو دیزل 1.2 لیتری با مصرف سوخت بیش از 3 لیتر در 100 کیلومتر، مجهز بود. در سوی دیگر لیموزین فایتون محصول 2002، با یک موتور پر قدرت 6 لیتری دبلیو12 (که از ادغام موثر دو موتور وی آر6 به دست آمده بود) و یا یک موتور مازاد دیزلی وی 10 با ظرفیت 5 لیتر عرضه می شد. این موتور دیزلی در شاسی بلند تورگ 2002 نیز به کار گرفته شد، اما جنجالی ترین خودروی فولکس واگن در این سال ها، بیتل جدید بود که در سال 1998 عرضه شد. منتقدین معتقد بودند که جدا از شکل ظاهری، این خودرو هیچ شباهتی به مدل اصلی خود ندارد؛ با این وجود بیتل توانست جایگاه مناسبی برای خود در بازار پیدا کند. در 1998 فولکس واگن با مدیریت فردیناند پییِش، نوه ی فردیناند پورشه، توانست مالکیت دو شرکت لامبورگینی و بوگاتی را به دست آورد. در همان سال رولز-رویس و بنتلی موتور کارز را نیز خرید اما با غفلت از حقوق مربوط به نام رولز-رویس، اختیار آن را به بی ام و واگذار کرد. هرچند فولکس واگن ادعا کرد که تنها بنتلی برایش اهمیت داشته، اما از دیدگاه اکثر ناظران این شرکت فرصت بزرگی را از دست داده بود.
سال 2009، پورشه در اقدامی جسورانه پیشنهاد خرید فولکس واگن را مطرح کرد اما نتوانست سرمایه لازم برای سهام آن را تامین کند و بدهی های زیادی روی دستش گذاشت. فولکس واگن با تزریق کمک های مالی به پورشه مانع ورشکستگی آن شد و دو شرکت تصمیم گرفتند تا در 2011 ادغام شوند.
در همین حین، فولکس واگن به تولید بی وقفه محصولات جدید خود ادامه داد و خودروهای فوق العاده ای مانند سیراکوی مدل جدید، پاسات سی سی و نسل پنجم پولو را با مصرف سوخت بسیار مناسب به بازار فرستاد.